دپارتمان امور  گمرکی موسسه حقوقی ایرانیان صاعد
دپارتمان امور  گمرکی موسسه حقوقی ایرانیان صاعد

دپارتمان امور گمرکی موسسه حقوقی ایرانیان صاعد

مرکز تخصصی امور حقوقی گمرکی

لحظات معرفی

به هر حال دل به دریا زدم و از بین آن همه مردم مراجعه کننده و با صدای لرزان و از میان جار و جنجال اربابانرجوع و از لابه لای دستان آنان که هرکدامشان پرونده ای و یا نامهای و یا اظهارنامهای برای امضای مدیر آورده بودند و یا بعضاً درخواستی داشتند، به مدیر محترم سلام کردم. نمیدانم شنیدند و یا خیال کردند من نیز یکی از اربابان رجوع هستم. بار دیگر با صدای بلندتر سلام کردم و بلافاصله گفتم من فلانی هستم. 

ای کاش شما که هم اکنون خوانندة این سطور هستید، در آن فضا تشریف داشتید و ناظر آن صحنه بودید و میدیدید که چه اتفاقی بهوقوع پیوست. باور بفرمایید که مدیر محترم بلافاصله و بدون هیچگونه تأمل و تعارفات معمول، همانند یک فنر از روی اریکة صدارت و ریاستشان پریدند و قلم را بر زمین نهادند و همانند شخصی که در یک کورة آتشفشان گرفتار آمده باشد و به دنبال راه نجات میگردد، بلادرنگ از میز کارشان فاصله گرفتند و گفتند: آقا، بنده چند روز است که درانتظار تو به سر میبرم. من خسته شدم و به تعبیر خودشان من دیگر دیوانه شدم. خوب شد که آمدی. البته با توصیفی که در بالا آمده است مقدار زیادی حق با نامبرده بود.

این واکنش، هم مرا به تعجب وا داشت و هم مراجعینی را که در آنجا حضور داشتند. ولی چارهای نبود، من میبایستی در آن لحظه به جای تحویل اداره از مدیر محترم، ارباب رجوع ارجمندشان را تحویل میگرفتم (منِ تازه کار در امر ریاست!). به هر صورتی که بود تا آخر وقت آن روز را سپری کردم و بدین طریق رفته رفته بر اوضاع مسلط شدم. اوایل سال 1358 شمسی بود که با پیروزی انقلاب اسلامی تحول بسیار خوبی در روحیة کارکنان به وجود آمده بود. البته همکارانی بسیار خوب و صمیمی داشتیم. تنها روشی که در اعمال مدیریت، برای پیشرفت کارها جواب مثبت می داد (علی الخصوص درآن زمان)، باز کردن باب رفاقت مدیر با همکاران  بود. با سپاس از پروردگار متعال انتخاب این روش، بیاندازه در موفقیتم مؤثر بود. دوستی و صمیمیت در محیط کار و یا در هر جای دیگر اعجاز میکند. معجزه ای که با هیچ وسیلة دیگری با آن نمیتوان به مقصود رسید. رفتار انسانها اگر خوب و صمیمی باشد، گشایش بسیار قابل توجهی در زندگی اجتماعی ایجاد خواهد کرد. ما انسانها عموماً این معنی را تجربه نمودهایم که گاهی یک شخص آمادگی دارد جان خویش را برای نجات انسان دیگری در کف اخلاص بگذارد و گاهی هم همان شخص حاضر نیست حتی یک ریال جهت چنین امری هزینه کند. اینها همه به نوع روش رفتاری ما انسانها با یکدیگر بستگی دارد. به هر حال خداوند متعال را سپاسگزارم که در بخشی از عمرم به من این توفیق خدمت را ارزانی داشت وگرنه بنده خود را لایق این همه لطف نمیدیدم و اینها همه از مرحمت و فضل باریتعالی بوده و هست و ادای شکر خداوند از عهدة ما انسانها خارج است. به راستی مگر میتوان شکر خدای منان را از این همه نعماتی که به ما ارزانی داشته است بجای آوریم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.