دپارتمان امور  گمرکی موسسه حقوقی ایرانیان صاعد
دپارتمان امور  گمرکی موسسه حقوقی ایرانیان صاعد

دپارتمان امور گمرکی موسسه حقوقی ایرانیان صاعد

مرکز تخصصی امور حقوقی گمرکی

لحظات معرفی

به هر حال دل به دریا زدم و از بین آن همه مردم مراجعه کننده و با صدای لرزان و از میان جار و جنجال اربابانرجوع و از لابه لای دستان آنان که هرکدامشان پرونده ای و یا نامهای و یا اظهارنامهای برای امضای مدیر آورده بودند و یا بعضاً درخواستی داشتند، به مدیر محترم سلام کردم. نمیدانم شنیدند و یا خیال کردند من نیز یکی از اربابان رجوع هستم. بار دیگر با صدای بلندتر سلام کردم و بلافاصله گفتم من فلانی هستم. 

ادامه مطلب ...

ورود به بوشهر

خوب به یاد دارم که سرزده و بدون اطلاع قبلی به بوشهر رفتم آدرس اداره را از مردم بوشهر پرسیدم. برای اولین بار بود که به آن استان سفر میکردم. با هیجان غیر قابل وصفی وارد محوطة گمرک شدم. هیچکس مرا نمیشناخت و من نیز هیچ کسی را نمیشناختم. بعد از یک وراندازی سریع به محوطه و اطراف ساختمان به سراغ اتاق مدیر رفتم. 

ادامه مطلب ...

مهاجرت به بوشهر

چند ماهی از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران گذشته بود که یکی از دوستان عزیزم به من زنگ زدند. شماره تلفن داخلی ادارة مرکزی بود. پشت میزم نشسته بودم و یادم نیست به چه کاری مشغول بودم. انگار دیروز بود، هنوز آهنگ صدایش در گوش جانم طنین انداز است. او گفت تو در زمان حکومت ستمشاهی هرگز مسئولیتی (به تعبیر ایشان هیچ گونه پستی) را نپذیرفتی. درستتر این است گرچه اگر پیشنهاداتی از این قبیل در ،«! آنان پستی را ندادند که بپذیرم » که بگوئیم آن دوران نیز صورت می گرفت بطور قطع و یقین هرگز قبول نمیکردم. به هر

حال از آن جناب پرسیدم چه میخواهی بگویی؟ الان چه پیشنهادی داری؟ 

ادامه مطلب ...

خاطرات من 7


یادم هست مدیر طبق ماده 278 آئین نامه اجرایی قانون امور گمرکی که مقرر می دارد هر کالایی که به ظن قاچاق کشف می شود ، باید به نزدیک ترین گمرک تحویل گردد ، برای تحویل یک محموله مشروبات الکلی به گمرک اصرار را به حدی رسانده بود که دستورات قضایی برای اعلام ارزش و جریمه طبق نمونه های کالا ، بلا اقدام مانده و ایشان در اثر اجرا نکردن دستورات قضایی در معرض اتهام و جلب قرار گرفته بود . من به طور اتفاقی و برای ...

ادامه مطلب ...

خاطرات من 6


پس از آن که گمرک را بیشتر شناختم و با مقررات قاچاق و بخشنامه ها و روال کار آشنا شدم ، گزارش پرونده ها را بهتر می نوشتم و با گذشت حدود یک ماه از شروع به کارم، روزی مدیر به من گفت : گزارشهایت روز به روز بهتر می شود . از اینکه مدیری متوجه کارمندان خود بود و پیشرفت و پسرفت آنها را در نظر داشت ، خوشحال بودم زیرا ...

ادامه مطلب ...